نفس ما نرگس و فاطمه و سمانه و معصومه و الناز می شن نفس ما!!!
سلام
حافظ یه مثنوی خیلی زیبا داره "الا ای اهوی وحشی کجایی" که من قسمتی از اونو اینجا میذارم :
چنینم هست یاد از پیر دانا فراموشم نشد هرگز همانا
که روزی رهروی در سرزمینی به لطفش گفت رندی رهنشینی
که ای سالک چه در انبانه داری بیا دامی بنه گردانه داری
جوابش دادو گفتا دام دارم ولی سیمرغ میباید نشانم
بگفتا چون به دست آری نشانش که از ما بی نشان است آشیانش
بگفتا گرچه این امر محال است ولیکن ناامیدی هم وبال است
ولی تا جان بود در تن بکوشم بود کز جام او یک جرعه نوشم
چون ان سرو روان شد کاروانی چو شاخ سرو میکن دیده بانی
مده جام می و پای گل از دست ولی غافل مشو از دهر سرمست
حافظ
نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها |
|||||
![]() |